سفارش تبلیغ
صبا ویژن



وقتی که همه آب ها از آسیاب افتاد ، عده ای در مهر آباد از هواپیما پیاده شدند . چمدان بعضی از آن ها پر بود از پول و کارت اعتباری و داخل سامسونت برخی دیگر پر بود از پرونده های تحصیلی و مدارک تخصصی آن ها که وجودشان را برای مملکت از شر این جنگ خانمان سوز حفظ کرده بودند. بعد از چندروز استراحت خیلی روشن فکرانه پرسیدند : چرا جنگیدید؟

و بعضی ها که صدایشان در اثر استشاق گاز های شیمیایی در نمی آمد و بعضی دیگر که کس و کارشان را ازدست داده بودند وآهسته گفتند : ما نجنگیدیم ، دفاع کردیم .

شما تشریف نداشتید ، یک عده آمدند خرمشهر و بهنام محمدی 13 ساله سعی کرد آن ها را بیرون کند ، امام نشد ، غیرتش تحمل ماندن نداشت و رفت شما تشریف نداشتید ، سوسنگرد را که گرفتند چه بلا ها که بر سر زنان و دختران بی پناه آوردند . شما تشریف نداشتید شهر ها را که بمباران می کردند ، بچه های کوچک زیر آوار می ماندند شما تشریف نداشتید ما نجنگیدیم ، دفاع کردیم .

منبع: کتاب آبی فیروزه ای

مجتبی گلاب                                                         


 


نویسنده : واحد سجاده تفکر ویژه » ساعت 11:0 عصر روز 90/3/8